پارسازیباترین تبسم پارسازیباترین تبسم ، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 13 روز سن داره
گنجینه خاطرات پارسا گنجینه خاطرات پارسا ، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 27 روز سن داره
بهاربهار، تا این لحظه: 5 سال و 3 ماه و 27 روز سن داره

پارسا وبهاردهقانی،تمام زندگی ما

پارسا و بهار

عید سال ۹۹

اسفند ماه سال ۹۸ یک بیماری اومد به اسم کرونا که واگیربودن این بیماری ویروسی بسیار زیاد بود واسه همین اعلام کردند که مردم در خانه بمانند واز خانه بیرون نیان. تا قبل عید تمام مغازه ها بستن و ما هم تو خونه موندیم و کل عید نوروز جایی نرفتیم الان که این مطالب مینویسم آخر فروردین هست و ما ۶۰ روز هست که تو خونه ایم و جایی نرفتیم فقط بعضی شب ها میریم خونه باباجون حالا میریم سراغ عکس های دوتایی تون                                    ...
30 فروردين 1399

بیماری بهار

بهار گلی ما از تاریخ 20 مهرماه مریض شده البته دکترها تشخیص نمیدن و فقط میگن یه ویروس هست که تو حلق دونه میزنه و باعث میشه نتوتی غذا بخوری و این ویروس همون ویروسی که مسافرهای کربلا از اون طرف آوردن و شهر پرشده  بهار ناز ما الان سه هفته هیچی نمیتونه بخوره حتی شیر همین باعث شده 600 گرم کم کنه و الان هم فقط داره دارو مکمل میخوره که ویتامین بدنش افت نکنه من وبابایی روز وشب نداریم یه خط در میون سرکار میریم  بابا بغلت میکنه دورت میده شاید بتونیم دوقاشق بهت بدیم البته کلی گریه میکنی و عق میزنی  حال من و بابا خیلی خرابه  خونه کلا سکوت سکوته ،هردومون تو فکریم که تو کوچولو که هیچ جا نمیری این بیماری لعنتی از کجا اومد....
7 آبان 1398

خاطرات مهر ماه پارسا و بهار

  تولد عزیزجون که کیک دایی حسین و زندایی گرفتن و پیتزا مامان درست کرد دعوا پارسا وبهار واسه جارو برقی خونه عزیزجون ،اینجا بابابهروز ماموریت یه روزه رفته بود تهران کوتاه کردن موهای بهار   ...
3 آبان 1398

نهمین ماهگرد بهار و دریاگردی

نهمین ماهگردت تو فکر بودیم چه ایده ای چه مدلی ازت عکس یادگاری بگیریم تصمیم گرفتیم بریم لب دریا و اونجا عکس ت بگیریم اما مگر لب دریا شما نگاه به دوربین میکردی تمام چشمت به آب بود و میخواستی بری سمت دریا             ...
3 آبان 1398

30 شهریور98 ؛ورود پارسا به دبستان جهاد

آقا پارسا روز 30 شهریور 98 برای مراسم جشن غنچه ها و شکوفه ها به دبستان جهاد رفت و حسابی بازی کرد و خانم مربی ش خانم چوپانی آشناشد  و ظهرحاضر نبود خونه بیاد با دوستاش بازی میکرد.       ...
4 مهر 1398